جوانه های امید
اینجا قرار گاه است...
قرارگاه فرهنگ و اندیشه
قرارگاه رشد و پویایی
قرارگاه افسران جنگ نرم
قرارگاه بصیرت و بیداری...
مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی های اخیرشان شرایط زمان ما را به جنگ احزاب تشبیه کردند،به همین بهانه مروری بر اتفاقات جنگ احزاب وتحلیل های مقام معظم رهبری می پردازیم.
این جنگ سال پنجم هجری رخ داد و میان مسلمانان اهمیت ویژه ای دارد و علاوه بر سوره احزاب که به نام این جنگ است در چندین سوره به این جنگ پرداخته شده است. گروه های مخالف مسلمانان از جمله برخی از اقوام یهودی با مشرکان برای جنگ علیه مسلمانان متحد شده اند، در تاریخ عده ی لشگر مشرکان ده هزار نفر و سپاه مسلمین هزار نفر آمده است. مقام معظم رهبری در مقایسه با شرایط امروز فرمودند:" اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنى آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستى مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفت خوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابى که دلها را خیلى ترساند." در اوایل سوره احزاب آمده است:" وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلاَّ فِراراً"(و نیز به خاطر بیاورید زمانى را که گروهى از آنها گفتند: اى اهل یثرب (مردم مدینه)! اینجا جاى توقف شما نیست، به خانههاى خود باز گردید، و گروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند خانههاى ما بدون حفاظ است، در حالى که بدون حفاظ نبود، آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار کنند.)(احزاب 13) عده ای از منافقان، مردم مدینه را از جنگ می ترساندند و با تبلیغات منفی سعی در هراس مسلمانان و جدایی آنها از سپاه داشتند. منافق، ضعیفالایمان، فى قلوبهم مرض - که طوائف گوناگونىاند - وقتى دشمن را مىبینند، تنشان مثل بید می لرزد؛ بنا می کنند به م?منین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجورى می کنید؟ چرا کوتاه نمىآئید؟ چرا سیاستتان را اینجورى نمی کنید؟ همان کارى که دشمن میخواهد، انجام می دهند. اما از آن طرف، م?منینِ صادق می گویند: ما تعجبى نمی کنیم؛ خب، باید دشمنى کنند؛ "هذا ما وعدنا اللّه و رسوله"
رهبری در تشبیه این افراد به افرادی در زمان امروز فرمودند:"الان هم همین جور است. الان هم یک عدهاى مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهى با آمریکا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مىآورند! آن جنگ نظامىشان، این تحریمشان، این فعالیتهاى تبلیغى و سیاسىشان. در آخر این سوره باز می فرماید: "لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینّک بهم" مرجفون همین هایند." در ادامه آیات آمده"وَ لَمَّا رَأَ الْمُ?ْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إِیماناً وَ تَسْلِیماً"(هنگامى که م?منان، لشکر احزاب را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفتهاند، و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنها چیزى نیفزود.)(احزاب 22) هنگامى که م?منان، لشگریان احزاب را دیدند، نه تنها تزلزلى به دل راه ندادند، بلکه گفتند این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده، و آن برایشان آشکار گردید. اما منظور از وعده کدام وعده بوده است؟بعضى گفتهاند این همان سخنى است که قبلاً پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرموده بودند: "که به زودى قبائل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم مىدهند و به سراغ شما مىآیند، اما بدانید سرانجام پیروزى با شما است." م?منان هنگامى که هجوم "احزاب" را مشاهده کردند یقین پیدا کردند که این همان وعده پیامبر (صلى الله علیه وآله) است و گفتند: اکنون که قسمت اول وعده به وقوع پیوسته قسمت دوم یعنى پیروزى نیز مسلما به دنبال آن است، لذا بر ایمان و تسلیمشان افزود. برخی نیز نقل کرده اند که در جنگ احزاب مسلمانان در حفر خندق با صخرهاى مواجه شدند که شکستن آن غیر ممکن بود; از این رو سلمان نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفت تا چارهاى بیندیشد، یا مسیر خندق را تغییر دهد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) با سه ضربه کلنگ، سنگ را شکست و هر بار نورى به سه جهت درخشید و مسلمانان تکبیر گفتند. سلمان که با چشمانش نورها را مىپایید از حضرت در این مورد پرسید. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند: که در یکى از آن نورها، مداین کسرى و شهرهاى آن و در دیگرى بلاد روم و شام و در سومى یمن و قصرهاى آن برایم آشکار شد. این خبر به معنای گسترش اسلام در این مناطق بود و چنان بشارتآمیز بود که چون م?منان، سپاه احزاب را دیدند گفتند:"هـذا ما وعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ وما زادَهُم اِلاّ اِیمـنـًا وتَسلیمـاً." مقام رهبری با بیان این آیات فرمودند:" در یک چنین شرائطى، شرح حال م?من این است: "هذا ما وعدنا اللّه و رسوله" ما تعجب نمیکنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پایبند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمن ها سراغتان مىآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. "و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما"؛ ایمانشان بیشتر شد. الان هم همین جور است. الان هم یک عدهاى مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهى با آمریکا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مىآورند! آن جنگ نظامىشان، این تحریمشان، این فعالیتهاى تبلیغى و سیاسىشان. در آخر این سوره باز می فرماید: لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینّک بهم" مرجفون همین هایند
منافق، ضعیفالایمان، فى قلوبهم مرض - که طوائف گوناگونىاند - وقتى دشمن را مىبینند، تنشان مثل بید می لرزد؛ بنا می کنند به م?منین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجورى می کنید؟ چرا کوتاه نمىآئید؟ چرا سیاستتان را اینجورى نمی کنید؟ همان کارى که دشمن میخواهد، انجام می دهند. اما از آن طرف، م?منینِ صادق می گویند: ما تعجبى نمی کنیم؛ خب، باید دشمنى کنند؛ "هذا ما وعدنا اللّه و رسوله"." در یکی از آیات سوره بقره درباره یهود و نصری آمده است:" وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ"(هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (بطور کامل تسلیم خواستههاى آنها شوى و) از آئین (تحریف یافته) آنان پیروى کنى بگو هدایت تنها هدایت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پیروى کنى، بعد از آنکه آگاه شدهاى هیچ سرپرست و یاورى از ناحیه خدا براى تو نخواهد بود.)(بقره 120) در این آیه خداوند به پیامبرش می فرماید یهود و نصری تا زمانی که تابع آنها نشوی از تو راضی نمی شوند و سپس تأکید می کند که هیچ هدایتی و حقی جز حق الهی و راه الهی (همان راه اسلام) نیست. مقام رهبری درباره دشمنان امروز نیز فرمودند:" تا وقتى کمند آنها را به گردن نیندازید، دنبالهرو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوى کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهى، کمندش پاره شود. خودت را قوى کن. چرا خودت را ضعیف میکنى تا در مقابل او تسلیم شوى، خاکسار شوى، به خاک بیفتى؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما». اینجورى باشید عزیزان من، فرزندان من." موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 52
بازدید دیروز: 82
کل بازدیدها: 391189
|
||